معبر سايبري معبر سايبري معبر سايبري معبر سايبري

با نعره ي مجتبی تمام بچه هایی که تو سنگرِ دم کرده خواب بودند، از جا پریدند. فرمانده هاج و واج گفت: «چه شده؟» مجتبی سراسیمه و بدون توجه به...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

نمی دانم چه شد که کشکی کشکی آر پی جی زن و تیر بارچی دسته مان حرفشان شد و کم کم شروع کردند به تند حرف زدن و «من آنم که رستم بود...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

وضاع سياسي دنيا را نقد و بررسي مي كرديم. نوبت به آمريكا رسيد و رياست جمهوري وقت آن. بعضي دفاع مي كردند كه الحق و الانصاف خوب توانسته...




ارسال توسط خوشخو

با سر و صدای محمود از خواب پریدم. محمود در حالیکه هرهر می خندید رو به عباس گفت: «عباس پاشو که دخلت درآمده. فک و فامیلات آمده اند...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

یکی از برادران بسیجی که به تازگی با هم دوست شده بودیم، یکروز مرا کنار کشید و گفت: اگر کاری نداری بیا با هم برویم تا مخابرات...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

تا به حال غصه دار و غمگین ندیده بودمش. همیشه دندان های صدفی سفید فاصله دارش از پس لبان خندانش دیده می شد. قرص روحیه بود! نه در...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

   یک روز سید حسن حسینی از بچه های گردان رفته بود ته دره برای ما یخ بیاورد. موقع برگشتن با خمپاره پیش پای او را هدف گرفتند، همه سراسیمه از...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

راننده آمبولانس بودم در خط حلبچه، یك روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یكی از لاستیكها پنچر شد....



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

رشید ضامن نارنجک را کشید و با لنگ های درازش خودش را به اتاقک کاهگلی درب و داغون رساند. روی پنجره های اتاقک به جای شیشه، مشمع پاره....



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

بعد از سه ماه دلم برای اهل و عیال تنگ شد و فکر و خیالات افتاد تو سرم. مرخصی گرفتم و روانه شهرمان شدم. مرخصی گرفتم و روانه شهرمان شدم...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

  وقتی بی خوابی می افتاد سرمان،دلمان نمی آمد كه بگذاریم دیگران راحت بخوابند،خصوصا دوستان نزدیك.به هر بهانه ای بود بالا سرشان می رفتیم و آنها...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

   همیشه مواظبت از اعمال، خصوصا آنچه افزون بر وظایف و فرایض بود برای اخلاص بیشتر و ترس و وحشت از ریا نبود. عمده اش ملاحظه اطرافیان بود و...



ادامه مطلب رامشاهده بفرمایید...
ارسال توسط خوشخو

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

آرشیو مطالب
همسنگران
امکانات جانبی